خبرگزاری میراث فرهنگی ـ در پشت معنای عامی که ساکن است، الهام، ریشهای فعال و نهفته دارد. الهام و ایدهپردازی، فرمها و فضاها را به هم پیوند میدهد و فرآیندها را در شرایطی پویا جاری میسازد و هنرمند از این طریق، کسب معنا میکند. اما چنانکه هنر، زبان مستقل دارد و تجربه هنری در حکم گسست و دوری از گفتار در باب حقیقت شناخته میشود، آیا باز هم میتوان از طبیعت به عنوان منبع الهام آن، یاری جست؟
اگر اثر هنری از راه مفهومسازی به حقیقت راه نیابد، آیا به دنبال راههای دیگری نخواهد بود که آن را به سوی حقیقت راهنما شوند؟ هیچ تجربه هنری نیست که تا حدودی و بنا به قاعدههایی با معیارهایی چون شکل، محتوا، معنا، ارزش و مفاهیمی از این دست تعیین نشده باشد، آیا به این ترتیب میتوان با مفهومسازی از طبیعت در ستیزه بود؟ گفتمان میان طبیعت و ایدهپردازان در هنر و معماری ایران زمین، همچون کلام ادبی آن، بیانگر همسویی مستمر با طبیعت بوده است، هرچند ایدهها از ابهام و ایهام برآمده و سپس شفاف و روشن شده باشد.
گاه طرحهای برگرفته از طبیعت، تجریدی خاموش است و گاه بیپروا و روشنگر. سنتها و سیاستها تغییر میکنند، اما عناصر الهامبخش، برجای میمانند و نسلهای متوالی آنان را مورد خطاب قرار میدهند. تجربه هنرمند از این رهاورد، فرشی است بافته شده که راویان عناصر و مهمتر از آن بنیان هستی، رشتههای آن را بافته و هنوز هم در این کارند. طبیعت هم عالم کبیر است و هم عالم صغیر، هم واضح است و هم مبهم، بیشتر یک سادگی دشوار است که از ایدههای پیچیدهی خلاصه شده، مشتق شده است تا آن که پدیدهای معمول و ساده باشد. هنرمندان تا چه میزان میتوانند خود را بینیاز از این بافته بدانند؟ طبیعت دارای فلسفه عملی، فنون شاعری، علم معانی بیان و جدل است، فکر را ملموس و تخیلات را ممکن میسازد، طبیعت را میتوان نوشت، خواند و به تصویر کشید.
هنرمند از طریق درک مفهوم آن، تجارب خود را با نسلهای آینده شریک میشود. درست همان طور که پیشینیان ما با الهام از طبیعت، ارزشها و باورهای خود را در کالبد بافتهای روستایی و شهری برای ما باقی گذاشتهاند. طبیعت دارای معنی است، عناصر آن مفاهیمی را منعکس میکنند که جزئی از هویت فطری ماست. استعارههایی که در طبیعت حک شدهاند، هنرمند را در فکر و عمل هدایت میکنند و طراحان، یک معنا را به واسطه مفهوم دیگری میفهمند و تجربه میکنند. اگرچه هنر مدرن در پی نفی این بیانگری است و معتقد است آفرینش هنر، از بیانگری مفهومی جداست و به چیزی معین و خاص دلالت ندارد. آیا در این صورت هم، هنرمند، فضایی مفهومی را نمیآفریند که خود در آن معنا یابد؟
طبیعت خواسته یا ناخواسته، صرفاً یک زمینهساز تفکر نیست بلکه شکلدهندهای ماندگار است و به میزان تأثیر آن در یک اثر هنری به آن اعتبار میبخشد. در این صورت تنها راه برای غیرمفهومی کردن هنر شالوده شکنی آن است که در شصت و هفتمین گفتمان هنر و معماری موضوع مناظره میان خوبچهر کشاورزی، انوشه منصوری، ایرج شهروز تهرانی، داریوش زمانی، بیژن علیآبادی و شهریار سیروس خواهد بود.
این برنامه که با نمایش فیلمی همراه است. روز چهارشنبه 8 آذرماه 1391 از ساعت 16 تا 19در محل موزه هنرهای دینی امام علی (ع) به نشانی خیابان ولیعصر، چهارراه نیایش، بلوار اسفندیار، شماره 35 برگزار میشود.
نوشتن دیدگاه